کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

مترجمه دردها

بقدری اندهگینم که توان نا نوشته هایم را ندارم اما مینویسم از همین امروز که چقد سخت با بغض های رها نشده ام کنار امدم تا کمی فشار روی مغزم تخلیه شود اگر قلبم بود دردش هم مشخص است عاشق بوده ام و فقط از لحظ عاطفی مریض هستم اما خیر مغزم خستس یعنی وقتی به مغزت فشار بیاد میترکی از لحاظ روحیو جسمیو عاطفیو ...و هر چیزی که نتوانی چاره ای تدبیر بدی

میگویند وسواسیت فکریست که تو را انقدر آزرده و درست هم میگویند

دردم را در چند واژه ی نیم خطی مینویسم اما گرچه که اگر بخواهم بنویسم از ما قبل تاریخ تا به امروزهم فراتر میرود

بی حوصله ریزبین وسواس حساس ساده خجالتی 



                                                                 "من همین...م"

پ.ن:عنوان این مطلب ربطی به وب نویس مترجمه دردها ندارد اینها همه اندکی از دردهایم به صورت خلاصه وار است