کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

هزار و یک شب

چگونه از کجا درک مطلب را برایت ادا کنم مجبورم دقایقی را زل بزنم به مانیتور تا دستانم به کیبرد گرم شود تا بگویم بغض در گلویم پیله کرد یک هفتس همراه من راه میرود میآیم هندوانه بخورم دو مرتبه سرفه ام میگیرد نمیخوام ادای فیلم ها را در بیاورم اما گفتنیست چشم هایم هم اشکی شده یعنی یک لایه آب سفید جلویش را پوشانده اصلا من این هارا چرا به تو میگویم مگر کسی اینجا را میخواند 

یواشکی آمدم کمی هق هق کنم که ناگهان طوری شد که امکان داشت در و همسایه هم بفهمند یکی عادت دارد سر به سرم بگذارد انگار که من شوخی دارم گیرم که دو روز سه روز اصلا یه هفته در این حال و احوال باشم دوباره که برمگیردد آن یکی میگوید خفه شو بعد با صراحت تمام میگوید دهانت را ببند حالت را هم نمیپرسد اصلا خصلتش همین است اصلا هر کدامشان مرا به هر نحوی دوست دارند یکی هم برایم گریه میکند بعد بی خیال میشود و می افتد مرکز خرید ها را متر میکند آن یکی هم از قلم جا نیفتد دستمال میدهد و هی تکرار میکند گریه نکن گریه نکن خبر ندارد این بغض لعنتی خالی نشده؛ بعد تو بزور خودت را خفه میکنی هوای نوشتن را میکنی اما فاجعس دستت به قلم نمیرود هی کلمات را پاک میکنی بعد کلمه ای جرقه میزند از همان کلمه شروع میکنی یک بند حرف هایت را مینویسی بدون اینکه خودسانسوری داشته باشی


پ.ن1 :بلیط کنسرت همایون شاید میتوانست شادی زود گذری را برایم رقم بزند 

پ.ن2 :هی میگویند تو سنتی دوست نداری مردم خبر ندارند من هرشب رویا می بافم