کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

بی شک تمام زندگی من در حاشیه ای گنگ است هرآنچه که دارم و ندارم همه ی آنچه که تمامیت من را در بر گرفته در حاشیه ای گنگ عجین شده




که از راه میرسد، چمدانت را وسط اتاق پهن کنی لباس و دامن و ساپورت های رنگی ات را در آن بچپانی با صدای بوق های مکرر بابا مانتو ات را با عجله بپوشی ام پی تیری پیلیرت را در جیب مانتوی جلو بذاریى و با دکمه های نبسته شده ی مانتو پله ها را یکی دو تا پاییتن بایی  وچمدانت که هم قد خودت هست رابکشی . تا ویلای عمه بابا گازش را بگیرد باند تو در عقب ماشین لم بدی رو پاهای خواهرت وهبی آهنگ گوش کنی و بخوابی خواب های چند روزه ای که کابوس شده را جبران کنی


بیدارم از پنجره ماشین گریه های باران که روش چکیده ،شیشه بخار کرده با انگشته سبابه اریب مینوسیم کافه ویلن با پشته دستم در حاشیه ای که مثلث ایجاد شده و خط سیاه پلاستیکی برجسته این که این مثلث را از مربع جدا کرده بخار را محو میکنم جاده دو هزار معلوم میشه توی اون تاریک یه تیرک چراغ برق در بغل جاده روشن است چراغ همه خونه های بالای کوه روشنه یکی از اون خونه ها یلای عمس پایین دره ی جاده دو هزار یه رودخونه هست که: ر سال پیاده با دختر عمه پسرعمه اینجا میایم آتیشه روشن میکنیم عکس میگیریم چیپس سرکه میخوریم ه نمیدونم آخر این ردخونه به مرداب میرسه یا نه یا اصلا اصلا از ابتدا  از مداب به روخونه رسیده برام مهم که این رودخونه به مرداب میرسه یا نه چون خودم سالهاست توی مرداب قرق شدم و هر سال فرو میرم