کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

مینیمال ها

حالا از سفر برگشته ام 

کارها آوار شده بر سرم یک وقت خدایی نکرده فکر نکنید وقت سر خاراندنم نداشته باشم ها از تک بعدی بودنم متنفرم آدمیزاد چتد بعد دارد اما خیر من نمیتوانم کارها را هم زمان انجام دهم توی این چند شب که بی خواب شده ام خیلی فک کردم و چندتا فحش هم نثار خودم کردم یک شب به خودم گفتم یافتمش


 گمونم به خاطره نفوذ کردنم در کاری که بهم ملحق شده


اصلا ... همه ی اینها بهانه بود دو ساعت کز کردم رو مانیتور که چه جوری با چه لحنی بگم خاموش شدم مثله شمعی که پارافینش بخش نعلبکی شده 

هیچ از خودمو کارام سر در نمیارم نه به اینکه یک نصف روز دو چرخه سواری میکنم بعدشم بدون وقفه ساز میزنم شب ها هم کل جزوه های عربی را با چنان وسواسیتی میخوانم چند صفحه ای از تست های استاد شرفی را میزنم

نه به بعضی روزها که مرده ی متحرک شده ام به هرچیزی وسواسیت نشون میدم هرچیزی که بتونه گریمو دراره 


 منشا تاریخیش بماند یک وقتی در یک حالتی گفته شده 


2) اوایل خیلی گریه میکردم یعنی تا پنجم دبستان یک روز هم بدون گریه سر نمیکردم (حالا الان لابد فک میکنید من بیست پنج سالمه )خب ته تغاری هم هستم دوردانه ی بابا این باعث شده بود مورد سواستفاده ی اطرافیان قرار بگیرم اشکامو میگم از اوونجا که بزنم به تخته .. بشکون بگیرم..اراده ی قوی دارم محال است آرزو یا اون چه رو که بخوام رو به دست نیارم شاید از دست بره ولی به هر طریقی کاری میکنم که بشه  در این مورد سعی میکنم از ترفتد هام تو پست های بعدیم اشاره کنم(البته درصورتی که خارج از عرف و قوانین و ضوابت خانواده مملکت مذهب...) نباشه باور نمیکنید روی این پست کلیک کنید تصمیم گرفتم سرتق باشم یک شبه شدم یک بچه ی سرتق حرف گوش نکن اوایلش خیلی حال داد خواهرم... بیشتر خواهرم هرچقدر انگشت اشارش رو تو چشام میکرد بغض داشتم ولی میخندیدم 


3) اول دبستان درسم افتضاح بود دیکته هام همش نمره ندارد نمره ندارد نمره ندارد از این وضعیت حالم داشت بهم میخورد طریقه ی درس خوندنو بلد نبودم مامانم بیشتر به امورات مدرسه می پرداخت فیلم بردار و عکاس مدرسه بود از جشن الفبای کلاس اولی ها گرفته تا فارغ التحصیل شدن کلاس پنجمی ها و جشن بیست و دو بهمن..روز معلم...از این دوربین های سامسونگ مدل (نمیدونم چی؛ کسیم نیست ازش بپرسم) که هی لنزش میسوخت آخر سال آمد سر مادر بچه ها کلاه بیندازد که اتفاقا یک ضرر کلانی هم کرد یک بار به یکی از مادر هایی که چادر را همین طوری مینداخت روی سرش می آمد مدرسه  اشتباهی ویدیو مایکل جکسون را داد آن زمان ها "میم" "ر" یعنی وقتی هم سن و سال من بودن پوستر های مایکل جکسون را به دیوارهای اتاقشان میزدند اتاق هایشان مشترک بود "ر" در خیالاتش فک میکرد مایکل جکسون هست صدای باند را زیاد میکرد و یکباره در بعدازظهر وسط هفته میرفت بالای تخت پاهایش را مثل او به رقص در میاورد و با یک دستش کلاهش را بر سرش نگه میداشت

من هم کسی را نداشتم دیکته بگوید کل سال تحصیلی را با بغض سر میکردم از اینکه فردا جلوی فتحی ضایع شوم هنوز هم اسمش را یادم هست شاگرد اول کلاسمان بود 

گفتم اراده ی قوی دارم همه ی این ها را گفتم تا بگویم سال پنجم سرگروه کلاس شدم همیشه از اینکه زیر گروه باشم متنفر بودم هنوز هم هستم از بین کل بچه های کلاس که فقط چهار پنج نفرشان سرگروه بودن فقط من بودم که برام مصیبت بود

من تونستم شرایط رو برای خودم عوض کنم بعد ها با دوستای معرکه ای دوست شدم هر چند که زبانشان نیش دار و تلخ بود هنوز نکه حرف هایشان مثل مته مغزم را سوراخ میکند (هیییی هیجده شدی دو نمره کم اوردی میدونی چند صدم از معدلت میاد پایین خنگول)همه یشان تیزهوشان فرزانگان و یکی هم بدون کنکور میتواند وارد دانشگاه شود البته خودش که اینطوری گفته


من ، حالا من یک مدرسه عادی درس میخوام بخوانم میخوام بخوانم، میخوام نه میخوانم (دقت به کلمه عادی)


4)هفت خان رستم

بعد از طی چند مرحله و گذروندن چندتا مشاور غول آسا آزمون ورودی را باجاش خوردیم و اول مهر برای ما از امروز صبح آغاز شد بعضی از مدرسه ها یه هفته بعد از اول مهر تازه آغاز میشه و خیلی ها هم مثلا همین بچه های فرزانگان از هشت شهریور اعتراضم میکنی میگویند خانومایی که اعتراضی زدن هنرستان همین بغله برنامه روال عادی خودشو داره 



پ .ن1 :به هنرستانی ها بر نخوره قبول دارم هنرستان سخت تره نیاز به خلاقیت داره از طرفی دانشگاه رفتن مشکل

پ.ن2:فقط اینجا میگویم ها هیچ به درد نمیخوره؛ مدرسه ی قبلی خودم گرچه پسرها موتور داشتند و تا مارا میدیدند شروع میکردند علیه هم دیگه کتک کاری و کادر شوتی هم داشتیم ولی مسائل درسی را بهتر درک میکردم .. آخی یک جا گفتم از بس سر مدرسه بازی دراوردم میترسم به کسی بگویم

پ.ن3:به وبلاگم یک خبر خوش بدهکار بودم

پ.ن4:راجبه عنوانم همین قدر سوادم نم دارد ( مینیمال است مثلا )