کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

کافه ویلون♫♪

آرشه به رقص است ، ویلن به ناز ؛ عود و سرود همی چاره ساز

دو گوش شنوا برای نغمه هایم

بهانه گیری یکی از این صفت هاییست که در من وجود دارد وحتی رشد میکنند ،امروز به عناوین مختلفی بهانه گیر ی میکردم و باز امروز از آن لحظه های بود که سازم را دوست داشتم و هنوزم هم صدای نوایش با سبک و ویژگی های خودم گرچه فالش هنوزم هم توی گوشمه امروز از طریق تلفن برای کسی ساز زدم هرچند که نسبت بهش یه حسایی که شرط اساسی و پایه ی ساز زدن برای کسیه در من نبود اما به اصرار های من برایش ساز زدم دلیل اصرار هایم را نمیدانم و دلیل اینکه منکرش میشد و بحث را عوض میکرد و هیچ وقت از من راجبه اینکه چی میزنم و چه سبکی کار میکنم نپرسید، برایم سوال بود که چه طور برای من که انقدر حائزه اهمیت است مهم نبوده و اصلا  نسبت به رفتار این آدم ها که بدم هم می آید چرا اینقدر  تاکید داشتم ساز بزنم اون گفت باشه مثل اینکه تو امشب ساز نزنی منو ول نمیکنی وقتی با آرشه ی راست میخواستم شروع کنم وسط حسم آمد که گفت یه لحظه صبر کن شماره یxرو بزن ... و بعد انقدر برایش ساز زدم که وقتی آیفون خانه زنگ خورد و مجبور شدم خدافظی کنم با اشتیاق ازم سوال میپرسید و حتی از نوید بهار خیلی خوشش آمد و گفت اوجش را خیلی دوست داشتم و اصلا ارتعاشات صدایش عوض شده بود و دوباره قسمت اوجش را زدم دروغ چرا اما بار دوم مسخرم کرد وگفت :مثلا قسمت اوجش بود اینجا .. آخرین حرفی که زدم پرسیدم چه طور بود :خوب بود ولی عاشقت نشدم یه صدایی از ته آرشه ات میاد گفتم آهان چه تیز بین آفرین پایین آرشم سیاه شده کلیفون نمیگیره آخر هفته بابام قول داد بریم آرشه هشت پر بگیریم ولی جدا خوب نبود :خوب بود خیلی قشنگ بود آفرین نه واقعا خوب بود اما محشر نبود کمی غرلند کردم و دوباره گفت خوب بود و من دوست  داشتم من دوستت هستم خب حقیقتو گفتم ،خودم را توجیه کردم به اینکه این چشم بادومی راستشو بگه بهتر از اینه که یه نفر دیگه بگه